از مغزتان چه می دانید؟(بخش دوم)



نويسندگان
جدیدترین مطالب

 

مغز شما انسان ها با مغز دوستتان و یا با مغز افراد خانواده تان کاملا متفاوت است! در حقیقت تحقیقات نشان داده است که مغز هیچ کدام از افراد دنیا شبیه به هم نمی باشد! در حقیقت تجربه هایی که شما در زندگی داشته اید  و یا اتفاقاتی که در زندگی برای شما افتاده است و چیزهایی که در زندگی یاد گرفته اید باعث شده است که سیم پیچی های مغز شما به شیوه متفاوت از دیگران شکل بگیرد. وقتی که شما تجربیاتی کسب می کنید که در ارتباط با موضوع خاصی است این تجربیات باعث می شود که شکل مغز شما با شکل مغز دیگران تفاوت کند! سیم پیچی های مربوط به مغز افرادی که مهارت های مخصوصی دارند با سیم پیچی های مغز افرادی که مهارت های دیگری دارند کاملا متفاوت می باشد! به همین دلیل است که چیزهایی که ما در دنیا یاد می گیریم و یا تجربیاتی که تجربه می کنیم به شکل معجزه آسایی می توانند بر روی مغز ما اثر بگذارند. همچنین وقتی که ما انسان ها تجربه های جدیدی را یاد می گیریم دوباره شکل مغزمان به شکل های دیگر تغییر می کند و این تغییر همچنان ادامه پیدا می کند. علت این تغییرات این است که مغز ما انسان ها می تواند به سرعت خودش را با چیزهای جدیدی که وارد آن می شود منطبق سازد. در حقیقت مکانیسمی که مغز ما انسان ها بر اساس آن کار می کند یک مکانیسم پیشرفته می باشد و به ما این اجازه را می دهد که کارهایی انجام دهیم که هرگز فکر نمی کردیم قادر به انجام دادن آن می باشیم. ولی یک نکته بسیار مهم در این رابطه وجود دارد و آن هم این است که مغز انسان به هیچ عنوان نمی تواند چند کار را با هم به صورت همزمان انجام دهد! چنین چیزی غیرممکن است! تحقیقات نشان داده است وقتی که ما می گوییم مغزمان می تواند چند کار را به صورت همزمان انجام دهد در حقیقت بدون این که خودمان بخواهیم وقتی که کار می کنیم باعث می شویم که مغزمان از یک کار به سرعت به سمت کار دیگری حرکت کند و بنابراین نمی توان گفت که مغز ما چند کار را با هم انجام می دهد. این تغییر پیدا کردن و رفتن از یک کار به کار دیگر ممکن است در زمان بسیار کمی (به عنوان مثال چیزی حدود چند دهم ثانیه) صورت بپذیرد و بنابراین ما فکر می کنیم چند کار را به صورت همزمان انجام می دهیم!

البته باید توجه داشته باشیم که مغز ما در عین حال که به این سرعت می تواند کارهایی به این هیجان انگیزی و به این پیچیدگی را انجام دهد به همین سرعت هم می تواند خسته شود! بله مغز ما انسان ها هم می تواند خسته شود! در حقیقت تحقیقات نشان داده است که مغز انسان وقتی که به کاری مشغول می شود بعد از مدتی احساس خستگی می کند. دانشمندانی که در این زمینه کار می کنند به این نتیجه رسیده اند که برای مدت هر 10 دقیقه مغز انسان بعد از انجام فعالیت خسته می شود و بنابراین شما هر 10 دقیقه نیاز دارید تا مغزتان آرامش پیدا کند تا بار خستگی هایی که داشتید از تن درآید. تحقیقات همچنین نشان داده است که افرادی که به اندازه کافی استراحت نمی کنند افرادی هستند که توانایی های مغزی کمتر و کمتری خواهند داشت. بنابراین در صورتی که شما سعی کنید تا به اندازه کافی به مغزتان استراحت دهید این توانایی را خواهید داشت که بهتر از آن کار بکشید ولی در صورتی که مغزتان به اندازه کافی استراحت نکند شانستان برای موفقیت در تمرکز کردن خیلی کم می شود.

البته با این که مغز شما برای انجام کارهایی که نیاز به تمرکز دارد نیاز به استراحت کردن دارد ولی حقیقت این است که این استراحت مربوط به بخش هایی از مغز می شود که مربوط به محاسبات می باشند. به عبارت دیگر وقتی که شما می خواهید کارهای منطقی مانند ریاضیات انجام دهید و یا وقتی که می خواهید بر روی نکته های مهم درسی و علمی تمرکز کنید و یا هنگامی که می خواهید یک قانون جدید علمی را کشف کنید نیاز به تمرکز دارید ولی آن بخش از مغزتان که مرتبط با کارهایی می شود که باید همیشه انجام دهید همیشه کار می کند. چه زمانی که خسته هستید و چه زمانی که خسته نمی شوید! در حقیقت این بخش از مغز شما هرگز از این که هر 10 دقیقه یک بار استراحت داشته اید خسته نمی شود. در حقیقت شما هرگز تمرکز خودتان را بر روی کنترل کردن ضربان قلبتان از دست نمی دهید. به عنوان مثال شما هرگز نمی توانید خسته شوید از این که نفس می کشید! و یا این که نمی توانید از این که قلب تپنده ای داشته باشید خسته شوید! چنین چیزهایی غیرممکن است چون شما همیشه نفس می کشید و همیشه قبلتان می زند! بنابراین خستگی تنها مخصوص آن بخش از مغز می باشد!

مغز شما علاوه بر این که از کنترل کردن انجام علایم حیاتی در بدن خسته نمی شود بلکه همیشه درباره ایمنی شما تصمیماتی می گیرد و به هنگام انجام دادن این تصمیمات نیز خسته نمی شود. به عبارت دیگر مغز شما دایما درباره حل کردن مسئله ها و موضوعات مربوط به ایمنی و ایمن نگه داشتن بدن شما تصمیماتی می گیرد و برای این تصمیم گیری ها هم خسته نمی شود. به عنوان مثال مغز شما هنگامی که یک حیوان وحشی به شا حمله کند حتی اگر در خسته ترین حالت ممکن هم باشد بازهم باعث می شود که شما از جایتان بلند شوید و شروع به فرار کنید! در صورتی که مغز شما خسته باشد آیا ممکن است اگر یک حیوان وحشی به شما حمله کرد و قصد داشت تا شما را بخورد شما از جایتان بلند نشوید صرفا به این دلیل که مغز شما خسته است و توانایی بلند شدن از جایش را ندارد؟ یا آیا ممکن است شما احساس خواب آلودگی نکنید صرفا برای این که مغز شما خسته است و این احساس خواب آلودگی را به شما اطلاع نمی دهد؟!!!

نکته جالب دیگر در این رابطه این است که مغز شما هرگز نمی خوابد! در حقیقت تحقیقات نشان داده است که مغز شما هرگز به صورت کامل به خواب نمی رود و همیشه حتی در زمانی که شما خوابید هم در حال فعالیت می باشد. یکی از مهم ترین دلایلی که شما می توانید برای آن داشته باشید رویاهایی است که می بینید! در حقیقت در صورتی که شما مغزتان در زمانی که خواب هستید همراه با شما می خوابید به هیچ عنوان رویا نمی دیدید! ولی حقیقت این است که شما حتی اگر آن ها را به خاطر نیاورید بازهم هر شب رویا می بینید و اکثر انسان ها رویاهایشان را به خاطر نمی آورند. البته این دلیل برای افرادی که درکی از علم و دانش ندارند دلیل قانع کننده ای است ولی برای افرادی که در رابطه با شناختن مغز فعالیت می کنند دلایل بسیار بسیار قانع کننده تری مبنی بر این که مغز شما در شب ها هم فعالیت می کند وجود دارد. شما برای این که فعالیت مغز در طول شب را درک کنید باید اطلاعاتی در این رابطه داشته باشید.

مفهوم "فکر" در ذهن چگونه شکل می گیرد؟

 

تا کنون درباره مفاهیمی مانند مفهوم مغز و گنجایش آن و کارهایی که انجام می دهد صحبت کردیم. اکنون زمان آن رسیده است که مفهوم فکر کردن را بررسی کنیم و مشخص کنیم که فکر در ذهن ما انسان ها چگونه ایجاد می شود. در حقیقت وقتی که شما انسان ها رویا می بینید، ممکن است یک محیط تخیلی را برای خودتان ایجاد کرده باشید. در این محیط تخیلی، شما می توانید مفاهیم جدیدی را برای خودتان ایجاد کنید. در حقیقت در این محیط تخیلی وظیفه مغز شماست که تمام در و دیوارهای این خانه رویایی را ایجاد کند و به شما کمک کند تا در این خانه رویا وارد شوید. در حقیقت مغز شما وظیفه دارد تا با استفاده از داده های حسی که شما به شیوه های مختلف دریافت کرده اید یک تصویر کاملی را از دنیای ذهنی که شما برای خودتان ساخته اید بسازد و شما را در این دنیای ذهنی قرار دهد. بنابراین تصوری که مغز شما از ایجاد مفهوم دارد به شیوه ای است که از داده های موجود در دنیای واقعی استفاده می کند و سعی می کند تا با استفاده از این مفهوم ها یک مجموعه ای درست کند که وجود خارجی ندارد ولی برای ذهن شما وجود دارد!

البته باید توجه داشت که تولید کردن رویا و خیال و مفهوم های ذهنی و حتی فکر در ذهن شما به این آسانی نمی باشد. در حقیقت شما برای این که خیال پردازی کنید باید چندین پارامتر در ذهن ما وجود داشته باشد و بنابراین برای این که بتوانید این پارامترها را داشته باشید مغز شما باید سعی کند تا جایی که می تواند خلاقانه عمل کند. به عنوان مثال فرض کنید که شما در واقعیت یک خانه ای را دیده اید ولی درون این خانه را ندیده اید. وقتی که خواب می بینید و یا وقتی که به درون این خانه فکر می کنید مغز شما سعی می کند تا با استفاده از تصاویری که شما در بیداری و در واقعیت از این خانه دیده اید و همچنین با بهره گیری از خیالاتی که در این رابطه داشته اید و استفاده از تصوراتی که شما از بیرون این خانه دارید سعی کند تا این خانه را برای شما بازسازی کند. این در صورتی است که در بسیاری از موارد ممکن است استفاده کردن ازاین حس ها باعث شود که شما بتوانید رویاهای خودتان را بهتر تولید. کنید.

دلیل این که رویاپردازی هایی که ما انسان ها داریم از همدیگر متفاوت هستند به این دلیل است که تعاملاتی که مغز ما انسان ها با اطلاعات احساسی می کند با هم متفاوت می باشد. به عبارت بهتر این موضوع به این دلیل است که مغز ما انسان ها می تواند این داده ها را به شیوه های مختلفی تجزیه و تحلیل کند. این شیوه های مختلف تجزیه و تحلیل بستگی به روش های مختلفی دارد که مغز ما دنیا را می بیند. به عنوان مثال فرض کنید که یک کودک پنج ساله در کودکستان در حال بازی کردن می باشد. در این زمان اگر مربی مورد نظر در صورت این کودک کودکستانی نگاه کند و به او لبخند بزند این کودک ممکن است یک دیدگاه نسبت به این معلم داشته باشد در صورتی که اگر یک کودک دیگر که در همین نزدیکی وجود دارد همان لبخند معلم را از یک زاویه دیگر ببیند ممکن است یک دیدگاه دیگر نسبت به آن داشته باشد. بنابراین همان طور که مشاهده می کنید دیدگاهی که ما انسان ها نسبت به زندگی داریم تا حدود بسیار زیادی می تواند مرتبط با شیوه پردازش اطلاعات در مغزمان باشد. همچنین همان طور که اشاره شد تجربیاتی که ما انسان ها در ارتباط با صداهایی که می شنویم و یا چیزهایی که می بینیم داریم تجربیاتی هستند که می توانند دیدگاه ما نسبت به زندگی را شکل دهند. بنابراین شیوه تجزیه و تحلیل هایی که مغز ما انسان ها نسبت به زندگی می کند می تواند دیدگاه ما انسان ها را نسبت به زندگی شکل بدهد. علاوه بر آن این دیدگاه ها می توانند مغز شما را نیز شکل دهند. حتی این تفاوت ها می تواند به شیوه ای باشد که دو انسانی که به یک صدا گوش می دهند می توانند این صداها را به شیوه متفاوتی بشنوند و آن را به شیوه متفاوتی تجزیه و تحلیل کنند. به عنوان مثال، ممکن است برخی از افراد اصوات مخصوصی را نسبت به یک سری صداها بشنوند در صورتی که برخی دیگر از افراد فرکانس های دیگری از این صداها را بشنوند. همه این ها به این دلیل است که مغز شما به شیوه متفاوتی با مغز دیگران صداها را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و همین شیوه مختلف تجزیه و تحلیل می تواند باعث شود که شیوه استدلال های مختلفی از این تجزیه و تحلیل ها برای خودمان بکنیم و بنابراین همین موضوع می تواند باعث شود که بسیاری از حقیقت ها را به شیوه های مختلفی ببینیم!

یک نکته دیگر در ارتباط با فکر کردن این است که این فرآیند از نظر پزشکی و علمی کاملا تایید شده و فیزیکی می باشد! به عبارت دیگر وقتی که شما در حال فکر کردن هستید واکنش های فیزیکی و شیمیایی در مغزتان ایجاد می شود که باعث می شود که این کار را انجام دهید. علت این موضوع این است که وقتی که شما فکر می کنید نورون هایی که در مغز شما وجود دارند می سوزند و این سوختن نورون ها باعث می شود که در مغز شما از نظر فیزیکی تعاملاتی ایجاد شود. به عبارت دیگر هنگامی که شما فکر می کنید دانشمندان و محققان می توانند ببینند!!! آن ها می توانند تشخیص دهند که شما هم اکنون در حال فکر کردن هستید یا خیر! البته ناگفته نماند که هنوز هم درباره فکر کردن و پروسه انجام این کار و این که چه اتفاقاتی در مغز می افتد تا این کار انجام شود رازهای بسیار زیادی وجود دارد و هنوز هم راه زیادی برای رسیدن به پاسخ های قطعی در این رابطه وجود دارد ولی حقیقت این است که در یک سطح پایه ای و اساسی، مغز شما اطلاعات مختلفی را به شکل ترکیب مخصوصی در می آورد که به این ترکیب مخصوص یک "فکر" گفته می شود!

خاطرات چگونه در مغز شکل می گیرند؟

 

تا کنون درباره پروسه فکر کردن و این که شما چگونه فکر می کنید برایتان مطالبی را ارایه کردیم. شما به این نتیجه رسیدید که مغز شما می تواند برای این که افکار شما را ایجاد کند فرآیندهای پیچیده ای داشته باشد و برای این که بتواند فکر کند و این اطلاعات را تجزیه و تحلیل کند نیاز به قدرتی دارد که بسیار بیشتر از قدرت اکثر ابرکامپیوترهای دنیا می باشد. بنابراین با این که فکر کردن و پروسه تجزیه و تحلیل اطلاعات در مغز شما ممکن است به نظر عجیب برسد ولی حقیقت این است که پروسه ذخیره کردن اطلاعات و این که چگونه این اطلاعات ذخیره شده در مغز شما دوباره مورد استفاده قرار می گیرند نیز پروسه ای است که به همان اندازه مهم و ضروری می باشد. به عبارت دیگر با این که توانایی مغز برای تولید کردن فکر بسیار بالا می باشد ولی حقیقت این است که "حافظ" و تولید کردن آن نیز به همان اندازه شگفت انگیز می باشد. تخمین زده می شود که مغز شما می تواند به میزان 2500000 گیگابایت اطلاعات را در خودش جای دهد!

 ممکن است به نظرتان باورنکردنی بیاید ولی این میزان حافظه بسیار بسیار زیاد است. به عنوان مثال شما برای این که یک فیلم سینمایی دوساعته را بر روی کامپیوتر و یا فلش مموری خودتان ذخیره کنید تنها به چیزی بین 1 تا 2 گیگابایت (در صورتی که کیفیت فیلم خیلی خوب باشد!) احتیاج دارید. این در صورتی است که میزان اطلاعاتی که در حافظه مغز شما وجود دارد چیزی برابر با 2.5 میلیون فیلم سینمایی می باشد! به عبارت دیگر شما می توانید حجمی برابر با 2.5 میلیون فیلم سینمایی را در حافظه خودتان کاملا ضبط کنید (به این صورت که تمام صحنه های این فیلم ها را به خوبی به یاد بیاورید و نه از تمام فیلم فقط داستانش را به خاطر داشته باشید!!!!) بنابراین توانایی های مغزی شما در رابطه با حافظه بسیار گسترده تر و عظیم تر از آن چیزی است که فکرش را می کرده اید!

حافظه شما به دو بخش عمده تقسیم بندی می شود: حافظه طولانی مدت و حافظه کوتاه مدت. با توجه به نام این دو بخش از حافظه به احتمال زیاد درباره آن ها حدس هایی زده اید که باید گفت حدس شما درست است! حافظه طولانی مدت مربوط به زمان های طولانی و حافظه کوتاه مدت مربوط به زمان های کوتاه می باشد.

در حقیقت حافظه کوتاه مدت برای مدت کوتاهی برای شما کار می کند و بعد از مدتی شما اطلاعات موجود در آن را از یاد خواهید برد. به عنوان مثال، وقتی که شما می خواهید به جایی تلفن بزنید، در صورتی که شماره تلفن مکان مورد نظر را از فردی بپرسید این فرد شماره را به شما می دهد. در این صورت شما همان لحظه اعداد را به خاطر می سپارید و از آن ها استفاده می کنید و بعد از مدتی وقتی که تماستان با فرد مورد نظر تمام شد در صورتی که از شما پرسیده شود که این شماره چه بود شما به خاطر نمی آورید! علت آن است که شما شماره مورد نظر را در بخش کوتاه مدت حافظه خودتان ذخیره کرده اید. این در صورتی است که اگر تصمیم بگیرید تا این شماره را به خاطر بسپارید آن را در بخش طولانی مدت حافظه خودتان ذخیره می کنید و بنابراین قادر خواهید بود تا آن را به خاطر بیاورید. بنابراین حافظه کوتاه مدت حافظه ای است که تنها تا زمانی به شما اجازه می دهد که خاطرات را به خاطر بیاورید که بتوانید از آن استفاده کنید.

بر خلاف حافظه کوتاه مدت، در حافظه طولانی مدت یا بلند مدت شما سعی می کنید تا خاطرات را به ذخیره کنید به شیوه ای که برای تمام عمرتان هر وقت که به سراغ آن ها رفتید بتوانید آن ها را پیدا کنید. در این حالت مغز شما سعی می کند تا اطلاعات را به شیوه ای وارد خودش کند که در آینده دسترسی پیدا کردن به آن ها بسیار آسان باشد.

البته فراموش نکنید که دسترسی پیدا کردن به اطلاعات مانند این نیست که شما به پوشه ای مراجعه کنید و سعی کنید تا فایل مورد نظر خودتان را از پوشه مورد نظر درآورید! در حقیقت مغز شما به این شکل کار نمی کند! یکی از نکته های جالبی که در رابطه با مغز وجود دارد این است که با این که اکثر افراد فکر می کنند که مغز شما این توانایی را دارد که حافظه ها را مانند صفر و یک هایی در خودش ذخیره کند ولی حقیقت این است که مغز شما وقتی که شما بعدا می خواهید از این حافظه ها استفاده کنید حافظه ها را دوباره می سازد و یک تصویر جدیدی از این حافظه به شما می دهد و آن را به شما نشان می دهد!!! بنابراین نمی توان گفت که کاری که شما به هنگام به خاطر آوردن اتفاقات می کنید کاری مانند بررسی کردن یک فایل است!

نکته جالب دیگر این است که دسترسی پیدا کردن به حافظه شما مانند این نیست که شما وارد کامپیوتر شوید و به راحتی درباره موضوع خاصی در گوگل سرچ کنید! در حقیقت وقتی که شما می خواهید به اطلاعات مختلفی که در گوگل وجود دارد دسترسی داشته باشد این کار را می توانید به راحتی و بدون ایجاد هیچ گونه مشکلی انجام دهید. این در صورتی است که مغز شما نمی تواند به همین راحتی اطلاعاتی را که می خواهید در اختیار شما قرار دهد. به بیان بهتر، مغز شما "تنبل" است و بنابراین حتی ممکن است برخی از کارهای دیگری را که دارد به این کار اولویت دهد. به عنوان مثال، ممکن است در بسیاری از اوقات شما حتی با این که تلاش کنید درباره یکی از خاطرتاتتان اطلاعاتی بدست آورید مغزتان نتواند این امکان را به شما بدهد! علاوه بر همه این موارد، مغز شما این توانایی را دارد که تشخیص دهد که آیا شما به احتمال زیاد دوباره به خاطره مورد نظر مراجعه می کنید یا خیر و در صورتی که احساس کند که شما ممکن است به این خاطره مراجعه نکنید ممکن است به طور کلی این خاطره را از شما حذف کند!

یکی از بهترین ابزارهایی که مغز شما برای به خاطر آوردن خاطرات از آن استفاده می کند ابزار تصاویر می باشد. در حقیقت تصاویری که شما به خاطر می آورید یکی از بهترین روش هایی هستند که مغز از آن استفاده می کند تا چیزهایی را که می خواهید به شما نشان دهد. مطالعاتی که در این زمینه انجام گرفته نشان داده است که انسان ها وقتی که در چیزهایی که می خواهند به خاطر بسپارند تصاویری وجود داشته باشد به میزان 65 درصد بهتر این چیزها را به خاطر می سپارند. بنابراین تصاویر در اطلاعاتی که شما به ذهن می سپارید نقش بسیار مهمی بازی می کنند. مطالعات همچنین نشان داده است که استفاده کردن از تصاویر برای به خاطر سپردن حافظه ها و خاطرات بهترین روش است و بنابراین در صورتی که شما بتوانید چیزهایی را که می خواهید به خاطر بسپارید در کنار تصاویر به ذهن بسپارید می توانید انتظار داشته باشید که شانستان برای موفقیت در به خاطر سپردن آن ها بسیار زیاد شود.

اگر شما می خواهید اطلاعات را به خوبی به خاطر بسپارید باید سعی کنید تا مطلب مورد نظر را تکرار کنید. تکرار بهترین و موثرترین روشی است که شما با استفاده از آن می توانید مطالب را به خاطر بیاورید. وقتی که این کار را انجام می دهید احتمال این که بتوانید در آینده آن را به خاطر بیاورید بسیار زیاد می شود. علاوه بر آن شما می توانید سرعت انتقال اطلاعات به مغزتان را آهسته تر کنید به این معنی که سعی کنید تا اطلاعاتی را که به خاطر می سپارید با سرعت کمتری به خاطر بسپارید. این کار می تواند به شما کمک کند تا موفق تر مطالب را به خاطر بسپارید. تا کنون توجه کرده اید که جملات و کلماتی را که افراد با آهستگی بیان می کنند بیشتر در خاطر شما می ماند؟ علت همین است که شما به آهستگی این جملات و کلمات را وارد مغزتان می کنید و بنابراین شانستان برای این که برای مدت طولانی تری در مغزتان بماند بیشتر می شود. فراموش نکنید که در صورتی که بخواهید سیل عظیمی از اطلاعات را در مغزتان جاری کنید بدون تردید موفق نخواهید شد به این دلیل که در مغزتان این سیل اطلاعات غرق خواهد شد!

چگونه مغز سالمی داشته باشیم؟

 

برای این که مغز سالمی داشته باشید باید به این توصیه ها توجه کنید

- آب بنوشید

آب نقش بسیار بسیار مهمی در سالم نگه داشتن مغز شما خواهد داشت. در صورتی که شما سعی کنید تا روزانه به میزان زیادی آب بنوشید می توانید انتظار داشته باشید که عملکرد مغزتان بهتر شود. علت این است که توانایی های محاسباتی مغز شما و همچنین میزان سلامتی مغز شما همگی بستگی به این دارند که آب به مغز برسد. در حقیقت 75 درصد از مغز شما اب است! بنابراین اگر می خواهید مغزتان سالم عمل کند آب بنوشید!

- به اندازه کافی بخوابید!

خواب یکی دیگر از مهم ترین عواملی است که می تواند بر مغز شما تاثیر داشته باشد. در صورتی که شما کم خوابی و یا بی خوابی و یا بدخوابی داشته باشید نمی توانید انتظار داشته باشید که عملکرد مغزتان بهینه باشد. وقتی که شما می خوابید مغز شما تا حدود زیادی استراحت می کند (البته همان طور که بیان گردید به طور کامل خاموش نمی شود) و بنابراین می تواند برای شما بهتر عمل کند. وقتی کم خوابی دارید این کم خوابی می تواند بر روی پروسه پردازش اطلاعات در مغزتان، میزان توجهتان و همچنین تواناییتان در به خاطر آوردن مطالب و حتی بر روی حال عمومیتان هم اثر داشته باشد!

- بعد از ظهرها چرت بزنید!

در صورتی که ساعت 3 بعد از ظهر احساس خواب آلودگی کردید سعی کنید حتما یک چرت کوتاه بزنید! علت آن است که مغز شما احساس خواب آلودگی می کند و می خواهد استراحت کند و شما هم باید این موقعیت را برای آن فراهم کنید! بنابراین به هنگام برنامه ریزی برای کارهای روزانه تان حتما این نکته را هم درنظر داشته باشید!

- ورزش کنید!

یکی دیگر از روش هایی که می تواند به شما کمک کند تا مغزتان کارش را بهتر انجام دهد این است که ورزش کنید. تحقیقات نشان داده است که ورزش کردن یکی از بهترین روش هایی است که می تواند باعث شود عملکرد مغز بهتر و بهتر شود.

- استرس نداشته باشید!

استرس نداشته باشید به این دلیل که مغز شما استرس را دوست ندارد! استرس برای کل سیستم سلامتی شما بد است بنابراین ترجیحا تا جایی که می توانید آن را از خودتان دور کنید. داشتن استرس باعث می شود که به مغزتان ضررهای جبران ناپذیری بخورد که ممکن است در بسیاری از موارد این ضررها جبران ناپذیر باشند!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 16 ارديبهشت 1400 ] [ 12:32 ] [ شکوهی ]

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشیو مطالب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: